پيدايش حيات، ظهور و تکامل انسان(8)
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

پيدايش حيات، ظهور و تکامل انسان(8)

ظهور و تکامل انسان

 اصل و نسب انسان

      بحث درباره اصل و نسب انسان هميشه مردم را مشغول داشته و مشغول مي‌دارد. جاي انسان در طبيعت مدت‌هاست تعيين شده است. انسان از شاخه پستانداراني است كه در آن اسب، سگ، گاو، خوك، و گوسفند و ... هم قرار دارند. براي اين است كه به طور واضح ساختمان بدن و كار اندام‌هاي مختلف انسان مانند ساير پستانداران است. اما در شاخه پستانداران، انسان با ميمون‌هايي مانند ژيبون، اورانگ‌اوتان، گوريل و شمپانزه مشابهت بيش‌تري دارد.

      از نظر ساختمان بدني، فرق بزرگي بين انسان با ديگر پستانداران وجود دارد. در انسان و شامپانزه نيم‌كره‌هاي مخ خيلي شباهت ظاهري به هم دارند اما از نظر وزن، بين مغز انسان و شمپانزه اختلاف وجود دارد. وزن مغز در يك شخص 14 كيلوگرمي 400 گرم است؛ اما وزن مغز يك شمپانزه 15 كيلوگرمي تقريبا" 100 گرم است. شيارهاي مخ در انسان فراوان و عميق است اما در شمپانزه شيارهاي مخ كم‌تر است و چندان عميق نيستند.

 

کودکي از کشور پرتقال که مانند ده‌ها کودک ديگر با دم زاده شده است.

منبع‌عکس:"آيا براستی انسان زاده‌ ميمون است؟" دکترمحمودبهزاد

      در بعضي از ميمون‌ها دُم حقيقي وجود ندارد اما انتهاي ستون مهره‌ آن‌ها را استخوان دُم يا دنبالچه مي‌نامند. در واقع دم در آن‌ها تحليل رفته است. بقاياي دنبالچه كه در ميمون‌هاي شبيه انسان وجود دارد باقيمانده دم در اجداد خودشان ‌كه ميمون‌هاي دم‌دراز بوده‌اند مي‌باشد. دنبالچه‌اي كه در انسان هم وجود دارد، به ارث به او رسيده است.

      اين تصاوير خويشاوندي انسان را با ميمون‌هاي آدم نما را نشان مي‌دهد:

 

 

 

      بعضي قسمت‌هاي بدن انسان از مو پوشيده شده اين مو از بقاياي موهاي انبوهي است كه در انسان‌هاي اوليه تمام بدنش را مي‌پوشانده. چنين اثري در انسان تحليل رفته است. اتفاق افتاده است كه يك پسر نوزاد، تمام بدنش از سر تا پا از مو پوشيده شده است. هستند نوزاداني كه يا دم دارند و يا در عوض 12 جفت دنده، 13 جفت دنده دارند. (ژيبون و شمپانزه و ساير ميمون‌ها 13 دنده دارند.) اين اتفاق‌ها، خويشاوندي انسان را با ميمون‌هاي آدم نما را نشان مي‌دهد.

      جنين خوك، خرگوش، گربه، ميمون و انسان در مراحل اوليه تكامل تفاوت كلي با هم ندارند. حتا دانشمندان با تجربه هم نمي‌توانند به درستي بيان كنند كه كدام يك از جنين‌ها بچه گربه يا ميمون يا انسان مي‌شود. زيرا جنين آن‌ها بسيار به هم شبيه است. دليل اين شباهت اين است كه اين جنين‌ها همگي متعلق به يك گروه از جانوران يعني پستانداران هستند، و از يك شاخه به وجود آمده‌اند.

      جنين انسان در ماه‌هاي پنجم و ششم حاملگي از موهاي نرم پوشيده شده است كه به تدريج اين موها از بين مي‌رود.

      در هر ميلي‌مترمكعب خون انسان حدود 5 ميليون گلبول قرمز وجود دارد. حال اگر مقداري خون گوسفند را با خون گرگ مخلوط كنيم گلبول‌هاي قرمز خون گوسفند بلافاصله خراب مي‌شود و از بين مي‌رود. اما اگر خون گرگ را با خون سگ مخلوط كنيم همه چيز خوب مي‌گذرد و تغييري حاصل نمي‌شود.

      گلبول‌هاي قرمز خون سگ مي‌توانند در خون گرگ و برعكس، زندگي كنند. اين كيفيت نشان مي‌دهد كه سگ و گرگ خويشاوندي نزديكي به هم دارند. سگ‌ها از اجداد گرگ‌ها بوده‌اند كه از قديم آن‌ها را اهلي كرده‌اند. اگر اين عمل را با خون انسان و ميمون‌ها انجام دهيم گلبول‌هاي قرمز خراب نمي‌شوند. (با رعايت مثبت يا منفي بودن خون) زيرا انسان و ميمون‌ها خويشاوندي خوني نزديكي به هم دارند.

      نبايد فراموش كنيم كه بين انسان و ميمون‌ها تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد. مانند شكل ظاهري، ساختمان اسكلت، وزن مغز، استعداد انسان در فكركردن، تكلم و زندگي اجتماعي انسان. براي اين تفاوت‌ها است كه نبايد فكر كنيم كه نژاد انسان مستقيما" از ميمون‌ها به‌وجود آمده و اشتباه است كه بگوييم انسان از ميمون است. نبايد بگوييم كه داروين گفته است انسان از نژاد ميمون است. بل‌كه گفته است ژيبون، گوريل، اورانگ‌اوتان و شامپانزه با انسان‌هاي اوليه خويشاوندي دارند. يعني بين انسان و ميمون‌هاي آدم‌نما اجداد مشتركي وجود داشته است. اين اجداد مشترك مانند ساقه درختي است كه شاخه‌هايي دارد كه شاخه‌هايي از آن‌ها در مراحل تكامل باقي‌مانده و ميمون‌هاي آدم‌نماي امروزي هستند. شاخه ديگر تكامل زيادي حاصل كرده و از آن جوانه‌هايي به‌وجود آمده است كه شكوفه‌هاي آن نژاد انسان است كه به صورت طايفه‌هاي مجزا پديدار گشته‌اند.

        بيش‌تر دانشمندان تابع اين نظر هستند كه انسان پتيك‌آنتروپ با اجداد انسان جد مشتركي داشته‌اند. در اين زمان اجداد انسان تكامل حاصل كرده‌اند و خيلي از نظر تكامل به جلو رفته‌اند اما تكامل انسان پتيك‌آنتروپ متوقف شده است. اجداد انسان بعد از چند ميليون سال نسبت به حيوانات ديگر خيلي تكامل حاصل كرده است. در نتيجه گذراندن اين مراحل تكامل تدريجي در زمان‌هاي بعد آدم سين‌آنتروپ يا انسان چين پيدا شده و بالاخره آدم هايدلبرگ و انسان نئاندرتال ظاهر گشته است كه از تكامل تدريجي آن‌ها انسان‌هاي كنوني يعني هموساپينس به وجود آمدند.

      نخستين نژاد انسان هوموپري‌مي‌ژينوس (يعني نخستين نسل انسان) است. كه به تكامل خود ادامه داده و قدم به قدم فكرش توسعه يافته و مسير بالاتري را طي كرده است. مغز آن‌ها آن‌چنان تكامل يافت كه آن‌ها را هوموساپينس( يعني انسان عاقل) مي‌گويند.

      انسان تصادفا" به وجود نيامده بل‌كه مانند تمام موجودات ساكن كره زمين با گذشت ميليون‌ها سال و با تكامل تدريجي به وجود آمده است. شكل ساده جانوران به تدريج پيچيده گشته و تحت تاثير قوانين طبيعت مراحل تكامل را طي نموده است. انسان هم مانند حيوانات تحت قوانين طبيعت تكامل تدريجي را پيموده است.

      پس فرق اساسي و اصلي بين انسان و حيوان اکنون نه در مقايسه‌ي اندام‌ها، بل‌که در توليد مي‌باشد. انسان توليدكننده است كه مي‌تواند مواد موجود در طبيعت را با كار بر روي آن در جهت رفع نيازهاي خود تغيير دهد. هيچ موجود زنده‌ي ديگري قادر به توليد‌ و تکامل شيوه توليد‌ خود نيست.

 تكامل انسان از نظر داروين

      داروين دلايل منشاء طبيعي انسان را از علم زمين‌شناسي، تشريح مقايسه‌اي، فيزيولوژي مقايسه‌اي، جنين‌شناسي، روش طبقه‌بندي و ديرين‌شناسي گرفت، و شواهد تاريخي زمين و رشد و تكامل حيات را در اثبات آن به كار برد.

      وي دلايل مبتني بر تشريح مقايسه‌اي و فيزيولوژي مقايسه‌اي جمع‌آوري كرد كه دانشمندان را قادر ساخت از شكل، ساختمان، وظيفه، رشد و تكامل بدن موجودات زنده به وجوه تشابه و اختلاف آن‌ها پي ببرند. جنين‌شناسي دلايل مهمي به دست او داد كه شباهت بين انسان و حيوانات را نشان مي‌داد. داروين هم‌چنين به روش طبقه‌بندي متوسل شد و تمام موجودات فسيل شده و زنده را بنابر درجات تشابه آن‌ها طبقه‌بندي كرد و در نتيجه وجود يا فقدان خويشاوندي بين گروه‌هاي مختلف را ثابت نمود. وجود يا فقدان خويشاوندي به كمك ديرين‌شناسي، مطالعه حيوانات فسيل‌شده و زندگي گياهي و انتشار و تكامل آن‌ها امكان‌پذير گرديد. اين مطالعات او را قادر ساخت كه با اطمينان قاطع بيان كند كه اجداد بلافصل انسان ميمون‌هاي آدم‌نماي فسيل‌شده هستند و در دوران سوم زمين‌شناسي در نواحي گرم نيم‌كره شرقي زندگي مي‌كرده‌اند.

      داروين نوشت: "ميمون‌ها در آن زمان به دو ساقه بزرگ منشعب شدند: ميمون‌هاي نيم‌كره غربي و ميمون‌هاي نيم‌كره شرقي، و انسان يعني افتخار و اعجاب جهان در زمان‌هاي بسيار دور از ميمون‌هاي اخير ناشي شد."

      طبق نظر داروين اجداد پيشين ما، يعني ميمون‌هاي نخستين، به طور دسته‌جمعي روي درختان مي‌زيستند، گوش‌هاي‌شان تيز و بدن‌شان پوشيده از مو بود، و نر و ماده هر دو ريش داشتند. داروين اظهار داشت كه اجداد بعدي ما، ميمون‌هاي آدم‌نما بودند. از ميمون‌هاي آدم‌نما كه وي مي‌شناسد "دريوپتيكوس" را نام مي‌برد. اجداد اوليه ما، يعني ميمون‌هاي آدم‌نماي منقرض شده، در اثر تغييراتي كه در محيط طبيعي‌شان به وجود آمد، مخصوصا" به علت تنگ شدن جنگل‌ها، مجبور شدند طرز زندگي را تغيير دهند، درختان را ترك كنند و در جلگه‌هاي بي‌درخت روي زمين زندگي نمايند، و بعدا" در نواحي مطلقا" باز و بي‌درخت ساكن شوند.

       اين تغييرات اساسي اجبارا" بر شيوه حركت كردن آن‌ها اثر گذاشت: راه رفتن نيمه دوپايي اين جانور چهارپا، به راه رفتن دوپايي محض تبديل شد. اين امر طبعا" يك مرحله طولاني بود. اما نتيجه مهمي كه از آن حاصل گرديد آزاد شدن دست‌ها بود كه قبل از آن وظيفه حمل وزن سنگين بدن را در موقع حركت بر روي زمين ايفا مي‌كردند. انسان فقط ممكن بود از حيواني مشتق شده باشد كه راست راه مي‌رفت، (همو ارکتوس) دست‌هايش آزاد بود، و مغزش ساختمان عالي يافته بود. انسان در جريان تكامل خود بين همه موجودات زنده مقام نخستين را احراز كرد. داروين گفت كه اجداد ما به سبب قدرت عقلاني برجسته و شايان خود قادر شدند دست به ساختن وسائل و ابزار  بزنند، و زبان را براي تكلم به كار اندازند؛ و در نتيجه بر طبيعت تسلط يابند.

      پيش‌رفت علم نظريه داروين را مبني بر اين‌كه انسان از نسل ميمون‌هاي آدم‌نماي فسيل شده پا گرفته، تاييد كرد. اين ميمون‌ها در واقع فقط اجداد بلافصل انسان بودند. هر قدر عقب برويم، اجداد انسان را ميمون‌هاي پست‌تر، لمورها، جنين‌داران پست‌تر مانند پلاسن تاليا، حيوانات كيسه‌دار اوليه مانند مارسوپيال، خزندگان، دوزيستان، ماهي‌هاي ريه‌دار، و ماهي‌هاي بالاتر، كوردات‌هاي اوليه، و ... تشكيل مي‌دهند. در پاي نردبان زندگي حيواني نخستين موجودات زنده قرار دارند و نقطه شروع تكامل انسان را تشكيل مي‌دهند. سلول تخم (نطفه) انسان تاحدي تكرار اولين مرحله فيلوژني1 اوست.

      آنتوژني2 عبارت است از تكرار تكاملي سريع و خلاصه فيلوژني است كه به وسيله اعمال فيزيكي ارثي و سازش با محيط (تغذيه) ايجاد مي‌شود. هر موجود زنده در دوران كوتاه و سريع رشد و تكامل خود مهم‌ترين تغييرات صوري را كه اجدادش در يك دوران طولاني و بطئي تكامل در زمان‌هاي ديرين برمبناي قوانين توارث و سازش با محيط از سرگذرانده‌اند، تكرار مي‌كند.

ادامه دارد



1 – فيلوژني يعني تاريخ كامل تكامل نژاد انسان يا آناليزهاي تبارشناسي

2 – آنتوژني يعني تاريخ كامل تكامل فردي انسان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: جمعه 6 آذر 1394برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب